از آنجا كه ما آدمها معمولا چيزهايي را كه نداريم ميخواهيم، همه اين روزها آرزو ميكنند مجلس هشتم مجلسي مقتدر با كارايي و نظارت كارساز باشد. اين تمنا را بارها و از زبان شخصيتهاي سياسي با گرايشهاي متفاوت از راست و چپ و ميانه شنيدهايم. مگر مجلس هفتم چگونه عمل كرده است كه اقتدار شده يك عقده كه همه براي آن اين گونه بال بال ميزنند و به هر بهانهاي از آن سخن ميگويند تا اگر شده با وصفالعيش، ولو 50 درصد هم كيفور شوند؛ ربك يعرف...
اما اين قاعده كه گفتم ميان ما آدمها معمول است، قاعده حقي است... .
دوم عيد بود و براي عيد ديدني رفته بوديم دولتسراي يكي از ريش سفيدهاي فاميل مادري. قوم و خويشها همه جمع بودند و همين طور كه هر يك از دري سخني ميگفت و خلاصه دروازه گفتمان به قول معروف چهار طاق باز بود. دوستي عزيز به دوست عزيزي ديگر كه البته بنده توفيق آشنايي با ايشان را از قبل نداشتم، گفت: در سال جديد براي شما از صميم قلب شادماني آرزو ميكنم و اميدوارم در مجالس جشن و سرور شما شركت كنيم. جالب بود هر تازه وارد آشنا با اين جناب كه ميآمد به ايشان عين همين مطلب را ميگفت. از فحواي كلام آنها فهميدم حتما در سالي كه گذشته، اين بنده خدا به مصيبتي گرفتار شده و عزيزاني را از دست داده است كه اين گونه همه براي او شادي ويژه طلب ميكنند.
در همين حين بود كه جواد آقا، پسر خاله صاحب خانه كه چند ماه پيش سخت ورشكسته شده و دارايي خود را تمام و كمال از دست داده بود، از در وارد شد. اولين كسي كه اتفاقا با او روبوسي كرد، من بودم. بعد از سلام و عليك ناخودآگاه و بيهيچ قصدي از دهانم پريد و گفتم:
جواد آقا، سرتان سلامت باشد و خداوند در سال نو كسب و كار شما را رونق ببخشد. انشاءالله هيچ وقت به جان نزند.
چون از حرفهاي ديگران كه به آن آقايي كه گفتم ايشان را نميشناختم اين طور دستگيرم شد كه مصيبت ديده است، يقين كردم هر كس حرفهاي من به جواد آقا را شنيده، متوجه شده كه ايشان در سال گذشته مالي را باخته و سرمايهاي را از دست داده است كه من اين گونه براي او به طور ويژه مال و منال در سال جديد طلب ميكنم.
برگرديم سر اصل مطلب و آن اين كه تمناي اقتدار براي مجلس هشتم، خارج از اين قاعده نيست. من اصلا كاري به كارنامه مجلس هفتم ندارم و نميخواهم داشته باشم، چون از اين چيزها سر در نميآورم، اما رو بر* و بر مبناي روال متداول و متعارف كه ذكر چشمهاي از آن در جلسه عيدانه دومين روز نوروز جاري رفت، ميفهمم كه حتما كاسهاي زير نيم كاسه مجلس هفتم بايد باشد كه همه اين گونه مصر و يكپا براي مجلس هشتم كه خلف آن خواهد بود، اقتدار و كارايي و نظارت مؤثر طلب ميكنند! يقينا اگر مجلس هفتم، مجلسي مقتدر و كارا و با نظارت موثر بود، براي آن چيزي ديگر تقاضا ميكردند كه نداشته است. مثلا ميگفتند:
اميدواريم مجلس هشتم، مجلس تعامل با دولت باشد! يا ميگفتند آرزو ميكنيم مجلس هشتم دست دولت را در انتخاب وزرايش باز بگذارد و اين اندازه وسواس بيمورد نداشته باشد! و از اين و غير اين قبيل چيزها!
يادم هست سال آخر مجلس ششم همه براي مجلس هفتم اهتمام در معيشت مردم را تقاضا ميكردند و ميگفتند دمكراسي و گفتمان و جامعه مدني و از اين دست چيزهاي تيتيش ماماني كه براي ملت آب و نان نميشود...از اين حرفها ميشد فهميد كه مجلس ششم چند مرده حلاج بوده و چه بلايي سر خلقالله در عرصه مسائل معيشتي آمده است كه همه براي مجلس خلف آن اين قبيل امورات را ميخواهند!
يا همين اصولگرايي كه اين روزها اين اندازه كيا بيا دارد، از دل مجلس ششم درآمد، چرا كه مجلس ششم با آن اعتصاب كذايي و حرفهاي روشنفكري عجيب و غريبي كه ميزد، اذهان را متوجه كسر و كمبودها در توجه و تأكيد بر محكمات نظام و ارزشهاي انقلاب مينمود كه سرانجام هم ديديم اين همه در دستور قرار گرفت.
در مطلع نوشتار آوردم كه ما آدمها معمولا چيزي را براي خود و ديگران ميخواهيم كه خود آن را نداشتهايم.
براي مجلس هشتم، اقتدار، كارايي و نظارت مؤثر آرزومنديم!
سيد حسين طاهري